19ماه و چند روز  از پيروزي انقلاب مي گذشت که با حمله هوايي عراق به چند فرودگاه و تعرض زميني همزمان ارتش بعثي به شهرهاي غرب و جنوب کشور، جنگ آغاز شد. حدود 39 سال پيش،جنگ تحميلي حس برادري و وطن پرستي را در نهاد نفر به نفر مردم اين سرزمين بارور کرد و آنچه ماند و ماندگار شد و تحسين و تعظيم دنيا را در برابر ملت ايران به ارمغان آورد،غيرتي بود که غايتش در لباس شهادت به رخ جهانيان کشيده شد.شهري که در طول هشت سال جنگ تحميلي قد و قامت غيرت مردمانش زبانزد شد و پيش گام و پيشتاز،اصفهان بود.خانه ها بي پسر و همسر، مادرها خسته از چشم به راهي،دخترها و پسرها بي بابا و بابا ها قد خميده شدند.گذرگاه ها شد به نام شهيد و شهادت شد اوج تعالي انسان.


الله اکبر از اين همه گذشت مادر.پسرنَه پسران تصميم به رفتن گرفتند.مادر مي دانست براي بازگشت ضمانتي نيست، شش شهيد،پنج،چهار و.اين ها شهداي يک خانواده اند.حُسن يوسف رفتي اما ياسمن برگشته اي،سرو سبزم از چه رو خونين کفن برگشته اي.


و گمنامي تلخ ترين خبري بود که در طول اين سال ها اثرش را هيچ خبري از بين نبرد.اين شهر هنوز پر است از مادران چشم به راه.بر مزاري نشست و پيدا شد حس پنهان مادر و فرزند.سي و چند سال مي شود که دلخوش به سنگي است که نامش از گمنامي سخن مي گويد.


از کوچه هاي اين شهر که بگذري و از ميان ساختمان هاي چند طبقه بگذري حتما خانه اي هست که رقص ماهي هاي قرمز در ميان حوض آبي چشم را نوازش کند و غروب هايش آميخته با بوي خاک نم خورده باشد.اينجا پدرها دلتنگي را گونه اي ديگر نشان دادند.با شهادت پسر،راهي جز رفتن و عاقبتي جز شهادت نيافتند.


هستند خانه هايي که کودکانش بعد از شهادت بابا به دنيا آمدند.گفتنش آسان است و تحملش خيلي سخت که تو بابا را در همان چند عکس باقيمانده و لا به لاي حرف هاي مادر جستجو کني.


نصف جهان،شهر شهداي روحاني است؛شهر شهيد دکتر بهشتي با شخصيتي ماندگار،شهر شهيدان مدرس،اشرفي اصفهاني،مجتبي نواب صفوي،عبداله ميثمي و مصطفي رداني پور و مصطفايي که دلش با نيامدن بود و آنقدر نيامد که وصيت مادر محقق شد و پيکرش در قبر خالي مصطفي جا گرفت.


اصفهان زنده است و خستگي ناپذير.خط به خط تاريخ اين شهر مزين است به امضاهايي که رخدادهاي دفاع مقدس را به رخ مي کشد.اصفهان در زمان جنگ دو لشکر عملياتي راهي جبهه نمود،لشکر 8 نجف و لشکر امام حسين(ع). دلاوري رزمنده هاي اين دو لشکر تا هميشه در تاريخ هشت سال جنگ تحميلي جاودان خواهد ماند.


تسخير سکوهاي البکر و الاميه که مقر جاسوسي و هدايت موشک هاي عراقي بود ميراث عمليات کربلاي 3 است که بي شک نقش رزمندگان لشکر 14 امام حسين(ع) در اين عمليات انکارناپذيراست.


عمليات محرم و ماه محرم بود، ماه حسين(ع).گردان هاي عزادار امام حسين(ع) با دسته هاي سينه زني در خطوط جنگي و يگان ها به راه افتادند.همين عمليات بود که 25 آبان را در تاريخ ماندگار کرد آن هم با عنوان روز حماسه و ايثار مردم اصفهان.روزي که شهر آراسته شد با 370 تابوت گلگون کفن.روزي که همه براي بدرقه آمده بودند.


در اين شهر کمتر مي شود کسي را پيدا کرد که اسم حاج حسين خرازي را نشنيده باشد.فرمانده خط شير،اولين خط دفاعي جهبه جنوب که در منطقه عمومي دارخوئين تشکيل شد.خطي که نه ماه در برابر مزدوران عراقي،دفاع جانانه اي انجام داد.شرايط سخت بود و تجهيزات جنگي کم اما اخلاص و قدرت تدبيرحاج حسين و رفقايش کافي بود براي آماده بودن در هر لحظه براي حضور در عمليات.حسين را طور ديگري هم مي شد شناخت،از آستين خالي اش و از جانبازي عباس گونه اش درعمليات خيبر.


صدايي به گوش مي رسد.صدا از پشت بي سيم مي آيد،از زبان حاج احمد کاظمي وقتي به رشيد مي گفت:ما الان اومديم داخل خرمشهر.صدا به سختي مي آمد تا عاقبت پيام به طور کامل دريافت شد،خرمشهر آزاد شد.امنيت پايدار منطقه مديون تدبير و فرماندهي شهيد حاج احمد کاظمي است او فرمانده لشکر 8 نجف اشرف بود که با حفظ سمت فرماندهي قرارگاه حضرت حمزه سيد الشهدا (ع) را نيزبرعهده داشت.شهادت حق حاج احمد بود،به حق اش هم رسيد اما سال ها بعد از رفتن رفيق اش حاج حسين.


صحبت به اينجا که مي رسد بي انصافي است اگر از محمد ابراهيم همت حرف نزنيم.از او که فقط بايد در نگاهش غرق شد و رفت رسيد به خدا،از سرداري که سر،داد.


و حرف هنوز حرف رزمنده هاي اصفهاني است،ساخت پل شناور فجر بر روي رود خانه خروشان اروند شاهکاري بود که توسط لشکر مهندسي 40 صاحب امان (عج) طراحي و نصب شد.


اسم پرواز و هواپيماهاي اف 14 که مي آيد به دنبالش عباس بابايي و پايگاه شهيد بابايي هم مي آيد.به واقع که بايد عباس را اسوه پرواز بخوانيم.


بايد از کاپيتان تيم جوانان باشگاه سپاهان اصفهان هم سخن بگوييم.از او که در دوران دفاع مقدس  فرماندهي  گروه هاي توپخانه 61 محرم و 15 خرداد سپاه را عهده دار بود.حرف از شهيد حسن غازي است.او موشک عراقي که در خاک کشور عمل نکرده بود را بازسازي و آزمايش کرد و همين کار کاپيتان،تحسين همگان را برانگيخت.


نمي شود از کنار بمباران چهارسوق گذشت و سکوت کرد. بمباراني که در يک روز 65 نفر را شهيد کرد.روزي که همه جا خون بود و خون.


روزهاي سختي بود اما همه در ميدان بودند،بچه هاي جان بر کف جهاد سازندگي،دلاور مردان بي نام و نشان ارتش، صنعتگران و بازاري هاي اصفهان،پشتيبانان پشت جبهه،زن و مرد،پير و جوان،دکتر و مهندس،معلم و دانش آموز و .




و جنگ تمام شد با پذيرش قطعنامه در سال 1367.آتش بس اعلام شد و آتش جنگ خوابيد اما رد جنگ جا ماند ميان خس خس سرفه هاي جانبازان شيميايي،ميان اعصاب جانبازان اعصاب و روان،ميان چرخ هاي ويلچر جانبازان قطع نخاع، پشت شيشه هاي تاريک عينک،لا به لاي دست هاي بي دست و پاهاي بي پا.رد جنگ جا ماند ميان خانه هايي که چراغش خاموش شد و پسر نيامد که نيامد و شد بغضي و ماند در گلوي خيلي هايي که اسم بابا را با بغض هايشان فرو داند و ما ديديم و نديديم.


 


 


فرزانه فرجي/


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ir-magazine.2022 لایسنس نود 32, آپدیت نود 32, جدیدترین یوزرنیم و پسورد جدید Courtney دغدغه های یک اهل فرهنگ معرفی انواع حافظه و حافظه جانبی لپ تاپ، گوشی موبایل، تبلت Dan دکتر اشتباهی مطالب جذاب و خواندنی , مطالب جالب و دیدنی , نقاشی و طرح های هنری زیبا ظهور نزدیکه