بخوان به نام دلتنگي
بخوان به نام مجيد
بخوان به وسعت روحش
بخوان به وسعت دلتنگي
بخوان به نام مدافعان حرم
بخوان به نام مجيد
بخوان به نام حر
بخوان به نام آب
بخوان به نام حر مدافعان حرم، بخوان به نام مجيد قربانخاني
و اين بار جا ماندم. جا ماندم از بدرقه ات، مَرد جا ماندم در خودم، از همان روزي که مادرت ضجه مي زد . مادرت داشت مادري مي کرد
جا ماندم در خودم از همان ثانيه اي که لالايي مي خواند برايت جا ماندم در خودم لا به لاي اشک هاي مادرت.
سلام داداشي مادر. سلام آقا مجيد.
سلام بر اين دلتنگي لعنتي که تمامي ندارد براي من جا مانده از بدرقه ات.
دلتنگي. دلتنگي و .
و من هيچ نمي دانم از اين واژه وقتي از زبان مامان مجيد مي شنوم.
و تسليم مي شوم وقتي تنها پسرت، تک پسرت راهي راهي مي شود که ايمان دارد شهادت روزي اش است.
حالت خوب داداش مامان.
براي حال خوب ما هم دعا کن
فرزانه فرجي
درباره این سایت