براي آن «فرمانده» دوست داشتنــــي







تاريخ درج : چهارشنبه 8 اسفند 1397


شماره رومه: 



 







«وقتي از اين کانال که سنگرهاي دشمن را به يکديگر پيوند مي‌داده اند بگذري، به فرمانده خواهي رسيد، به علمدار . او را از آستين خالي دست راستش خواهي شناخت. چه مي گويم چهره ريزنقش و خنده هاي دلنشينش، نشانه بهتري است. مواظب باش، آن همه تواضع است که او را در ميان همراهانش گم مي‌کني. اگر کسي او را نمي‌شناخت، هرگز باور نمي کرد که با فرمانده لشکر مقدس امام حسين (ع) رو به رو است. حاج حسين را ببين. جواني خوش‌رو، مهربان و صميمي، با اندامي به نسبت لاغر و سخت متواضع. آنان که درباره او سخن گفته اند بر دو خصلت بيش از خصائل وي تاکيد کرده‌اند: شجاعت و تدبير . اخذ تدبير درست، مستم دسترسي به اطلاعات درست است. وقتي خبردار شديم که دشمن با تمام نيرو، اقدام به پاتک کرده، سر وجود او را در خط مقدم دريافتيم.» اينها حرف‌هاي آويني است وقتي قرار بود از حاج حسين خرازي بگويد.براي از تو گفتن نيازي نيست تا صفحه هاي تقويم را ورق بزنيم، اما به شهادتت که مي‌رسيم مي‌شود يک بهانه براي از تو گفتن. يک بهانه از جنس بهانه هاي دوست داشتني که بيشتر از تو بگوييم که تمامي ندارد اين گفتن ها از تو هربار و به هر بهانه.!سخن از شکستن «حصر آبادان» و عمليات «طريق القدس» و «آزادسازي بستان» که مي شود، قهرماني معنا مي‌يابد، وقتي بهترين مانور عملياتي را با دور زدن دشمن از چزابه و تپه‌هاي رملي و محاصره‌ كردن آنها در شمال منطقه بستان به همراه يارانت به سرانجام رساندي.! جاده «عين خوش» و عمليات «فتح المبين»، همان‌جا بود که ضربه دوم در جبهه عين خوش به عراقي‌ها وارد شد. اما آنها در روز دوم، پاتک محکمي ‌وارد کردند. بيشتر فرماندهان معتقد به عقب نشيني بودند، اما تو گفتي، عقب‌نشيني نمي‌کنيم و عاقبت عمليات «فتح‌المبين»، تحقيرآميز‌ترين شکست براي صدام تا‌آن روز شد.عمليات «بيت‌المقدس» و عبور از کارون و آزادسازي خرمشهر. گفتنش هم سخت است. مسئوليت سنگيني بود، مسئوليت خون فرزندان اين مردم. ارتش عراق به موضع‌هاي تيپ 14 امام حسين(ع) و تيپ 84 خرم آباد نيز پاتک سنگيني را وارد کرده بود و توانسته بود قسمتي از منطقه عين‌خوش را دو مرتبه باز پس بگيرد و امکان ملحق شدن يگان‌هاي خودي و رابطه دو قرارگاه نصر و قدس را نابود کند. در‌چنين شرايطي در قرارگاه مرکزي کربلا تصميم گرفته شد تا تيپ 14 امام حسين(ع) عقب نشيني کند، ولي حاج حسين، تو در جايگاه فرمانده اين تيپ که خود در صحنه حاضر بودي از اين اقدام سرباز زدي و اعلام کردي که مي‌ماني و مقاومت مي‌کني.!«رمضان»، «والفجر مقدماتي»، «والفجر 4 » و «خيبر» و خمپاره‌اي که در کنارت فرود آمد و تو را از جا کند. با ورود جراحتي عميق بر پيکرت، دست راست تو قطع شد. در آن غوغاي وانفسا، همهمه‌اي بر پا شد: «خرازي مجروح شد، اما نرفت.» و «کربلاي پنج » همان‌جا که گفتي هرکسي عاشق شهادت نيست در عمليات شرکت نکند. خودت حسابي عاشق بودي که ماندي و رفتي. راستي خواسته‌ات ماند و محقق شد بين همه بچه‌هاي لشکر14 امام حسين(ع)، عاشقان شهادت ماندند در همين زمان ما، درست وقتي که بيش از 30 سال از نبودنت مي‌گذرد.!


فـــــرزانه فرجي/ رومه اصفهان زيبا










مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سامون / احضار Johnny قالب من | قالب بیان | قالب بلاگ دومینو طرح جویا باش ... دلنوشته های یک پدر ... وبلاگی مفید برای سلامت و نشاط پایدار خانواده ها... my word رویاهای یک آدم مضحک ســـــوز و ســـاز